رویای خالی
همه ی ما برای کاری آفریده شده ایم.....

همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند: "تو به هیچ دردی نمی خوری"...

یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشدImage result for ‫مداد رنگی‬‎

قیمت زندگی

Image result for ‫زندگی‬‎

ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم

 
 نه به هر قیمتی زندگی کنیم
زندگی هم همینطور است

Image result for ‫تصویر پنجره های کثیف‬‎

لباس های کثیف زن همسایه! 

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه

 شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت:

«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.»

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.

هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان

 حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند

 رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

«یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»

مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!» 

زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه

 شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد

 نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن

 را داریم که به‌جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم درپی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

حسادت

Image result for ‫جملات زیبا‬‎

آنكس كه به كسي ديگر حسد ورزد، دليل بر آن است كه اعتراف به برتري او كرده است.((هراس وال پول)) 

.........

از ستايش (ديگران) بپرهيز زيرا (اين كار) مانند سر بريدن است (يعني ممكن است دشمناني از روي حسادت پيدا كند و جان او به خطر بيفتد.)((حضرت محمد (ص))

مرد فانوس به دست...

Image result for ‫مرد فانوس به دست‬‎

در خبرها اورده اند که مردی صبح گاهان  برای ادای نماز صبح روانه مسجد شد در راه پایش سر خورد و در گودالی اب فرود آمد به منزل برگشت و پس از تعویض لباس دوباره روانه مسجد شد .
دوباره همانجا سر خورد و به گودال افتاد. مرد به سوی خانه برگشت برای بار سوم لباس پوشید و روانه خانه خدا گردید.
وقتی به گودال آب رسید دید مردی فانوس به دست منتظر او ایستاده ...
مرد فانوس به دست گفت من منتظر تو هستم تا تو را به سلامت به  مسجد رسانم
عابد قصه ما از او تشکر کرد و با هم روانه مسجد شدند
وقتی به مقصد رسیدند مرد عابد قصه ما از مرد فانوس به دست پرسید
تو که هستی و برای چه به من کمک کردی .. مرد فانوس به دست جواب داد ....
من شیطانم .. بار اول که به زمین خوردی دوست میداشتم که ازبرگشتن منصرف شوی
 
ولی تو با برگشت خود موجب  شدی خداوند تمام گناهان خویشاوندانت را عفو نمایدو در مرتبه دوم که به زمین خوردی لباس پوشیدی و برگشتی.
خداوند گناهان تمام مردم دهکده ات را بخشید.
ترسیدم اگر بار دیگر به زمین بخوری خداوند به خاطر تو از سرتقصیرات تمام مردم  زمین بگذرد بنابراین چاره را در آن دیدم که شما را به سلامت به مقصد رسانم.

قو...

شنیدم که: چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ ، تنها نشیند به موجی

رَود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی برآنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم ، آنجا شتابد

که از مرگ ، غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی زآغوش دریا برآمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد…

جعفر و معلمش

Image result for ‫جعفر و معلمش‬‎

معلمی در روستای دور افتاده ای تدریس میکرد که یک شاگرد شر و شیطون به نام جعفر داشت یک روز که از دست او به ستوه آمده بود به او گفت جعفر تو در آینده هیچ بوقی نمیشی جعفر از حرف او بسیار ناراحت شد چند سال گذشت معلم که بسیار پیر و مریض شده بود در بیمارستان بستری شد او که به زور چشمانش را باز میکرد دکتر جوان و خوشتیپ وخوش قیافه ای را بالای سر خود دید خواست از او تشکر کند اما نتوانست معلم جلوی چشمان دکتر پرپر شد چون جعفر که خدمتکار بیمارستان بود دستگاه تنفس را از برق کشیده بود تا گوشیشوبزنه به برق.

ها چیه؟ حق با معلم بود جعفر هیچ بوقی نشد

شکر نعمت...

یک داستان عجیب و آموزنده

روزى مردى با زن خود مشغول غذا خوردن بود و غذا مرغ بریان بود، سائلى بر درب خانه اظهار حاجت کرد، آن مرد او را محروم کرد و چیزى نداد، بعد از مدّتى روزگار بر او برگشت و ثروت و دارایى اش از بین رفت و زن را نیز طلاق داد. زن با مرد دیگرى ازدواج نمود. از اتفاقات عجیب آن که،

روزى آن زن با شوهر دوّم مشغول غذا خوردن و از جمله مرغ بریان بود که فقیرى بر درب خانه خوراک خواست. مرد گفت: مقدارى غذا و مرغ براى او ببر. وقتى زن غذا را به دست فقیر مى داد، دید گویا او را دیده است، دقّت کرد، سبحان الله، چه مى بینم! همان شوهر اوّلش بود که به این روز افتاده بود. گریه اش گرفت و برگشت.

شوهر سبب گریه را پرسید پاسخ داد: شوهر اوّل من بود، یک روز با او غذا مى خوردم گدایى آمد و او آن گدا را محروم کرد. مرد گفت: خدا گواه است آن سائل من بودم و چون تلخى ناامیدى را دیده ام نمى خواهم کسى از در خانه ام محروم برود.

امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى فرماید:

اذا وصلت الیکم اطرافُ النعم، فلا تُنْفروا اقصاها بقلّة الشکر

هنگامى که رسیدن نعمت ها به شما شروع شد، با کمىِ شکرگزارى، کارى نکنید که به آخر نرسد و از شما سلب گردد.

پیامک های شرکت در قرعه کشی...

جٓک ﺍﺯ ﻳﮏ ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﺩﺭ ﺗﮑﺰﺍﺱ ﻳﮏ ﺍﻻﻍ ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ 100 ﺩﻻﺭ خرید و ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﺳﺮﺍﻍ جک ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: « ﻣﺘﺄﺳﻔﻢ ﺟﻮﻭﻥ, ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻱ ﺑﺮﺍﺕ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﻻﻏﻪ ﻣﺮﺩ!»
ﺟﻚ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : « ﺍﻳﺮﺍﺩﻱ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻫﻤﻮﻥ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ. »
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ : «ﻧﻤﻲﺷﻪ . ﺁﺧﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻡ»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺷﻪ. ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻩ.»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻲ؟»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﻨﻢ.»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «مگر ﻤیشه ﻳﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ!»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: « ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﮐﻪ ﻣیشه. ﺣﺎﻻ ﺑﺒﻴﻦ. ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻧﻤﻲﮔﻢ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ.»
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﺟﻚ ﺭﻭ ﺩﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «به ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ و اعلام کردم فقط با پرداخت 2$ در قرعه کشی شرکت کنید و به قید قرعه صاحب یک الاغ شوید . به 500 نفر 500ﺑﻠﻴﺖ 2 ﺩﻻﺭﻱ فروختم ﻭ 998 ﺩﻻﺭ ﺳﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ.»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻳﺘﻲ ﻧﮑﺮﺩ؟»
جک ﮔﻔﺖ: «ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ2$ ﺩﻻﺭﺵ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ.

و این شد که همراه اول و ایرانسل جریان پیامک های شرکت در مسابقات و ... راه انداخت

اعتماد بی موقع نفس

 

دوستت دارم!!

Image result for ‫تصویری درباره دوست داشتن‬‎

دوستت دارم
هدیه ای است
که هر قلبی
فهم گرفتنش را ندارد.
قیمتی دارد
که کسی توان پرداختنش را ندارد.
جمله ی کوتاهی است
اما
هر کسی
لیاقت شنیدنش را ندارد . . . !

دل را به پاکیش ، نه به صاحبش!

مرد را به عقلش بِنگر نه به ثروتش!

زن را به وفایش ، نه به جَمالش !

دوست را به محبتش، نه به کلامش!

عاشق را به صبرش ، نه به اِدعایش!

مال را به بَرکتش ، نه به مِقدارش !

خانه رابه آرامشش نه به بزرگيش!

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش !

سخن را به معنایش ، نه به گوینده اش !

و دل را به پاکیش ، نه به صاحبش!

روز مادر مبارک..........
مادر


ای مهربانترین فرشته خدا بگو چگونه تو رادر قاب دفترم توصیف کنم صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم.... وقتی بوسه بر دستان چروکیده ات میزنم یاد کودکی ام می افتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخر می فروختم مادرم پیشاپیش روزمادربرتمام مادران دنیا مبارک...

ههیچکس خودش انتخاب نکرده که.....

54f6ffd91f6ffzkw.jpg

هیچکس خودش انتخاب نکرده که با چه قیافه ای تو چه خانواده ای

وتوچه شرایطی بدنیا بیاد

 حواسمون باشه هیچکس رو بخاطر

 هیچ چیزش تحقیر یا مسخره نکنیم

 درباره دیگران قضاوت نکنی

به همان اندازه که به یه مدیر و مهندس و دکتر احترام می گذاریم

 دقیقا به همون اندازه به یه کارگر یه رفتگر و

حتی یه مستخدم هم احترام بگذاریم

و خودمون رو  از هیچکس سرتر نبینیم

خاکی باش .

پابرهنه راه برو…

با دست غذا بخور.

رو زمین خاکی بشین

 ما وجودمون از گل ساخته شده..

صورت زیبا یک روز پیر.

پوست خوب یک روز چروک.

اندام خوب یک روز خمیده

 موی زیبا یک روز سفید خواهد شد

 تنهاقلب زیباست که زیبا خواهد ماند

و خداوند نیز همین قلب زیبا را می بیند..

هیچگاه بدنبال .....

image-beautiful-sentence-life8

کمی پیدا کردنش سخته ....

ولی پیدا میشه.....

روز های خوب خواهند آمد

image-beautiful-sentence-life16

کمی صبور باشید....

مراقب کسانی که...

image-beautiful-sentence-life13

گاهی باید فکر کرد

گاهی به کارهایتان فکر کنید!!

خنده..05

Image result for ‫تصاویر‬‎

هندونه دلت میخواد!!!!!

الان دهنت آب افتاده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Image result for ‫تصاویر خنده دار‬‎

بابا ما نابغه اییییییم!!!!

اع اع! نگفتم که خودتو بر عکس کن گفتم تصویر و

بر عکس کن!! خخخخ

میگم ما نابغه ایم بگو ن!! 

ببین! هر جور پراید بخواید داریم....

 سوژه های خنده دار ایرانی 93

دخترا اصلا خجالت نکشینن!!

فک کنم پسره ....بیچاره خواسته شوخی کنه....

خخخخ

عکس خنده دار و جالب خفن

میتونم بگم ابتکار خوبیه!!!

عکس خنده دار و جالب خفن

آینده از آنچه در آیینه میبینید نزدیک تر است!!!

عکس خنده دار و جالب خفن

بیا حالا هی بگو من نمیتونم

ببین این تونسته؟

عکس خنده دار و جالب خفن

حالا برو اپل بخر ببین جای اینو میگیره؟

 

قضاوت

 

سنگ سر راه

 

در زمانهای گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد وبرای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.بعضی از بازرگانان وندیمان ثرتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و..



نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه بود نزدیک سنگ شد وبا هر زحمتی که بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت وان را کناری قرار داد ناگهان کیسه ای دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود کیسه را باز کرد داخل ان سکه های طلا ویک یاداشت پیدا کردپادشاه نوشته بود:هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد
مهربانی

 Image result for ‫بیسکویت‬‎


زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.

وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده .تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش درنیاورده بود.مرد بدون اینکه خشمگین یا عصبانی شود بسته کلوچه‌اش را با او تقسیم کرده بود.

دلیل دوست داشتن......

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟

پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم

دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی

عاشقم هستی ؟!!!!

پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما میتوانم ثابت کنم که دوستت دارم

دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم .. شوهر دوستم به راحتی دلیل

دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!!

پسر گفت : خوب … من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی …

چون صدای تو گیراست ….

چون جذاب و دوست داشتنی هستی ….

چون باملاحظه و بافکر هستی ……

چون به من توجه و محبت می کنی …

تو را به خاطر لبخندت دوست دارم ………..

به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم …

دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد

چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت

نامه بدین شرح بود : عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …..

اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمیتوانم دوستت داشته باشم

دوستت دارم چون به من توجه و محبت میکنی …… 

چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم

دوستت داشته باشم تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …..

آیا اکنون می توانی بخندی ؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی ؟  پس دوستت ندارم

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی مثل الان …..

هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار؟

نه …… و من هنوز دوستت دارم … عاشقت هستم 

1394

با خوبی ها و بدی ها، هر آنچه که بود، برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،

برگ دیگری از زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت.

روزهایتــــــــــ بهــــــــــاری...

 

آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری ،

آغاز روزهایی باشد که آرزو داری...

عروسک دوست داشتنی

دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،

اونوقت دلش میشکنه ...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد